منو
مدل ذهنی

مدل ذهنی

مفهوم مدل ذهنی

مدل سازی و مدل ذهنی از جمله مفاهیمی است که درک مباحث مدیریتی بدون درک عمیق آن امکان پذیر نیست. هرچه به زبان می آوریم تابع تحلیل ها و افکار ما است؛ افکار و تحلیل های ما نیز تابع مدل ذهنی ما است. بنابراین تصمیمات ما به صورت فردی یا سازمانی نیز تابع مدل ذهنی ما می باشند. حتی نحوه برخورد با چالش ها و بحران های فردی، اجتماعی و یا سازمانی ما بر اساس مدل ذهنی می باشد. مدل ذهنی نوع نگرش ما به جهان پیرامونمان را تغییر می دهد. تفاوت اساسی و اصلی بین افراد و موفقیت یا عدم موفقیت سازمان ها در تجربه، دانش، مهارت، استعداد و توانمندی های آن ها نیست بلکه همه این تفاوت ها ریشه در نگرش و مدل ذهنی افراد و به طور کلی مدیران سازمان ها دارد. 

مدل ذهنی در واقع تصویری است از دنیای پیرامون ما که بر اساس تجربیات گذشته، خاطرات و پیش فرض های قدیمی آن را ساخته ایم که ممکن است با دنیای واقعی و حقیقی فاصله زیادی داشته باشد و یا به طور کل فضای کاملا ً متفاوتی داشته باشد. 

مدل ذهنی شکل ساده شده یا نقشه راهی از دنیای بیرون است؛ برای اینکه ما دنیا را بهتر بفهمیم. ما از دنیای پیرامونمان تصویری در ذهن داریم ولی ذهن هیچ کدام از ما برای داشتن تصویری از کل جهان جا ندارد، بنابراین به طور تجربی همواره بخش هایی از تجربیاتمان از دنیا قسمت های محدودی از رفتار دیگران، منتخبی از خاطراتمان با افراد مختلف را جایگزین کل واقعیت ممکن می کنیم و نوع مدل ذهنی مان را براساس آن می سازیم که ممکن است درست و دقیق باشد و ممکن است فرسنگ ها با واقعیت فاصله داشته باشد.

مدل ذهنی یکی از انواع مدل ها است همانند مدل ریاضی، مدل هندسی و فضایی و یا مدل مفهومی و ... که نظیر سایر مدل ها محصول رویاپردازی نظریه پردازان و دانشمندان علوم مدیریت است. بعضی مدل ها از ترکیب چند مدل دیگر به وجود می آیند و برخی دیگر نتیجه تحقیقات دانشمندان علوم روانشناختی، رفتارشناسی و مدیریت است و در نهایت همانند سایر علوم انسانی در برگیرنده خطاها و استثنائات زیادی است.

انواع مدل های ذهنی

  1. مدل ذهنی رشد: این مدل ذهنی بر این باور است که فرد با تلاش و کار بر روی خصوصیات و مهارت‌ های خود، می‌ تواند خود را بهبود دهد و رشد کند. این مدل ذهنی به افراد در رسیدن به هدف‌ های بلند مدت کمک می‌ کند.
  2. مدل ذهنی فراگیر: این مدل بر این باور است که شخصیت یک فرد می‌تواند با تجربه و یادگیری تغییر کند و به فرد کمک می‌کند تا بر اساس تجربیات خود و دیگران، به شکل بهتری با دنیا ارتباط برقرار کند.
  3. مدل ذهنی برداشت ثابت: به معنی باور به اینکه خصوصیات شخصیتی و توانایی های یک فرد ثابت است و قابل تغییر نیست. این مدل ذهنی بر این باور است که همیشه فقط یک حقیقت وجود دارد و هر فرد باید بر اساس آن حقیقت عمل کند. در این مدل، فرد به شکل ثابتی به دانش، مهارت و استعداد خود نگاه می‌کند و به دنبال ثابت نگه داشتن آن‌ ها است. به این ترتیب، شخص احساس می‌کند که اگر به خاطر مهارت ها و توانایی‌هایی که دارد در رسیدن به اهدافش ناکام بود، دیگر امکان بهبود وجود ندارد و نمی‌تواند به آن‌ها اضافه کند. این نوع مدل ذهنی می‌تواند باعث ایجاد مشکلاتی مانند محدود شدن انتخاب‌ های فرد، کاهش اعتماد به نفس، ترس از خطا و ناکامی، کاهش تلاش برای بهبود و ارتقاء مهارت‌ ها و در نتیجه محدود شدن پتانسیل فرد شود. به عنوان مثال، یک فرد با مدل ذهنی برداشت ثابت ممکن است برای انجام یک وظیفه‌ ی دشوار به دلیل ترس از شکست و عدم موفقیت، از این وظیفه ‌ی چالش برانگیز اجتناب کند و برای خود بهانه ‌ای پیدا کند تا از آن فرار کند.
  4. مدل های ذهنی زنانه و مردانه: مدل ذهنی مردانه به طور کلی بیانگر رویکرد رقابتی، مبتنی بر منافع و چالش، تمرکز بر قدرت و کنترل، و ابراز هیجانات مثبت بیشتر است. از دیدگاه مدل ذهنی مردانه، تصمیم‌گیری ‌ها باید بر مبنای منافع شخصی و تلاش برای کسب برتری انجام شود.

مدل ذهنی زنانه به طور کلی شامل رویکرد همکاری، مبتنی بر تعاون و حمایت، تمرکز بر ارتباطات و توجه به جزئیات، و ابراز هیجانات منفی بیشتر است. از دیدگاه مدل ذهنی زنانه، تصمیم‌گیری ‌ها باید با توجه به رضایت و نیازهای گروه انجام شود.

یکی از ویژگی‌های مهم مدل ذهنی زنانه، توجه بیشتر به ارتباطات و تعاملات اجتماعی است. زنان به طور معمول بیشتر درگیر روابط شخصی، خانوادگی و اجتماعی هستند و به توانایی برقراری روابط دوستانه و حمایت از دیگران اهمیت می‌دهند.

همچنین، در مدل ذهنی زنانه، احساسات و هیجانات منفی بیشتری به نمایش گذاشته می‌شود. به عنوان مثال، زنان به طور معمول بیشتر از مردان نسبت به مسائل نگران هستند و به دنبال حل مشکلات هستند. این می‌تواند به خاطر نقش مادری و تمایل به مراقبت از دیگران باشد. در مدل ذهنی زنانه، تمرکز بر جزئیات و موارد کوچک بیشتر است. زنان به طور معمول به جزئیات بیشتری در موضوعات مختلف توجه می‌کنند و تلاش می‌کنند تا جزئیات را بهبود بخشند.

تاثیر مدل های ذهنی بر تصمیم گیری و مدیریت

مدل های ذهنی یا نگرش های شخصی که هر شخص به دنیا، افراد و رویدادها دارد، تاثیر بسیار زیادی بر تصمیم گیری هایش دارد. در واقع، مدل های ذهنی ما نحوه تفسیر واقعیت هایی که با آن ها مواجه می شویم را تعیین می کنند و ما بر اساس این تفسیر، تصمیم می گیریم.

اگر مدل ذهنی ما به دنبال داشتن تجربیات مثبت و ایجاد روابط قوی با دیگران باشد، به احتمال زیاد تمایل داریم تا تصمیماتی را بگیریم که با این اهداف سازگار باشند. از طرف دیگر، اگر مدل ذهنی مان شامل احساسات منفی نسبت به دیگران و محیط اطراف باشد، ممکن است به سختی به توافق برسیم و اغلب در تصمیماتمان بیشتر به خود و یا گروهی که با آنان همدلی می کنیم توجه کنیم.

یکی از تأثیرات اصلی مدل ذهنی بر مدیریت، نحوه تعامل با کارکنان و مدیران در سازمان است. اگر مدیر یا مدیرانی مدل ذهنی مثبت داشته باشند و به دنبال ایجاد روابط قوی و ارتباطات سالم با کارکنان باشند، این می‌تواند برای تعاملات و هماهنگی درون سازمان مفید باشد. به عنوان مثال، مدیری که از نگرش "با همه به شکل خوبی می‌توانم همکاری کنم" برخوردار باشد، ممکن است بهترین عملکرد را داشته باشد و باعث شادی و موفقیت کارکنان خود شود.

همچنین، مدل ذهنی فرد تأثیر زیادی بر نحوه مدیریت زمان و اولویت بندی دارد. اگر فردی تمایل داشته باشد که همه کارها را در کنار هم انجام دهد، ممکن است در مدیریت زمانش مشکل داشته باشد و به رشد و پیشرفت خود و سازمان اشکالی وارد کند. از سوی دیگر، فردی که مدل ذهنی مثبتی دارد و تمرکز خود را بر روی اولویت‌های مهم تر قرار داده باشد، می‌تواند در مدیریت زمان و اولویت بندی خود موفق باشد.

در کل، مدل ذهنی فرد تأثیر زیادی بر رفتار و تصمیمات در محیط کاری دارد.

آیا مدل ذهنی افراد قابل تغییر است؟

بله، مدل ذهنی افراد قابل تغییر است. مدل ذهنی به مجموعه‌ای از باورها، ارزش‌ها، دیدگاه‌ها و تصوراتی اطلاق می‌شود که فرد برای تفسیر و تعامل با دنیای اطراف خود استفاده می‌کند. این مدل ذهنی در طی زمان با تجربیات، آموختگی‌ها، مواجهه با چالش‌ها و محیط اجتماعی تغییر می‌کند.

با تغییر در تجربیات و آموختگی‌ها، فرد ممکن است به تغییر در باورها و تصوراتش نسبت به موضوعات مختلف برسد. به علاوه، فرد می‌تواند با تلاش و تمرین مدل ذهنی خود را تغییر دهد.

روش‌های مختلفی برای تغییر مدل ذهنی وجود دارد که می‌تواند به افراد کمک کند تا به دیدگاه‌ها و رفتارهای مثبت تری برسند. این روش‌ها عبارتند از:

  • تغییر آگاهی: فرد باید بتواند برای خود آگاهی بیشتری از موضوعات مختلف پیدا کند و با تحلیل و تفکر درست، به تصمیمات بهتری برسد.
  • تغییر رفتار: فرد می‌تواند با تمرین رفتارهای مثبت، در مواجهه با موضوعات مختلف، به دیدگاه‌های بهتری دست یابد.
  • پذیرش موجودیت: فرد می‌تواند با قبول و پذیرش موجودیت خود، به دیدگاه‌های مثبت تری برسد و با دنیای اطراف خود بهتر هماهنگ شود.
  • ارتباط با دیگران: فرد می‌تواند با ارتباط با افراد دیگر، از تجربیات و دیدگاه‌های آن ها استفاده کرده و به دیدگاه ‌های مثبت تری دست یابد.

طرح مدل ذهنی یا mental modeling 

یک مفهوم رایج در روان‌شناسی و علوم شناختی است که به بررسی فرایند ساخت، نگهداری، و استفاده از مدل‌های ذهنی برای تعامل با دنیای اطراف می‌پردازد. طرح مدل ذهنی به معنی ساختن یک نمایش ذهنی از دنیا و یا بخشی از دنیا است که شامل مجموعه‌ای از اطلاعات، مفاهیم، روابط و الگوهایی است که فرد آن را بر اساس تجربه، دانش و باورهای خود ساخته است.

طرح مدل ذهنی از اهمیت والایی برخوردار است چراکه باعث افزایش قابلیت فهم و تفسیر دنیا توسط هر شخص می گردد ، mental modeling فرایندی است که به فرد این امکان را می‌دهد تا با استفاده از تجربیات و دانش خود، نمایی شخصی و خاص از دنیا ایجاد کند و همچنین باعث بهبود عملکرد در محیط کار، بهبود سلامت روان، افزایش هوش هیجانی می شود. طرح مدل ذهنی به فرد کمک می‌کند تا با داشتن نگرش صحیح و دقیق به زندگی، برای خودش معنایی وجودی پیدا کند و از افزایش تعادل روانی بهره ببرد و از دیگران بهتر عمل کند.

طرح مدل ذهنی به فرد کمک می‌کند تا بهتر درک کند که هر رویدادی در زندگی ممکن است در نظرات و احساسات دیگران تاثیر گذار باشد و به دلیل این درک به راحتی تر می‌تواند استرس و اضطراب خود را مدیریت کند.

mental modeling باعث می شود فرد بهتر درک کند که چگونه اطلاعات جدید برایش قابل فهم باشد و به یادگیری و عملکرد بهتر در موقعیت های آموزشی کمک می‌کند.

مهم ترین فایده طرح مدل ذهنی بهبود تفکر انتقادی است چرا که به اشخاص کمک می‌کند تا با دیدگاه های مختلف دیگران با احترام رو به رو شود و به راحتی آن ها را درک کند.

برای  طرح مدل ذهنی باید با دقت رویدادی را که قصد داریم مدل ذهنی از آن را طرح کنیم را مشاهده و آن را به خوبی درک کنیم سپس اطلاعات مشاهده شده را در ذهن خود ذخیره کرده و سعی کنیم اطلاعات را به مولفه های مختلف تجزیه کنیم.

تفاوت تصور ذهنی و طرح مدل ذهنی

تصور ذهنی و طرح مدل ذهنی هر دو به معنای تصویرسازی و پردازش اطلاعات در ذهن انسان هستند اما تفاوت بین آن ها این است که تصور یک فرضیه است که فرد در ذهن خود به آن فکر می‌کند، اما ممکن است با واقعیت تفاوت داشته باشد. به عبارت دیگر، تصور به معنای پردازش محتمل و گاهی خیالی از اطلاعات است که فرد در ذهن خود ایجاد می‌کند؛ اما در طرح مدل ذهنی ، فرد می تواند به دقت و با استفاده از اطلاعات و دانشی که در اختیار دارد، یک نمایش دقیق از فرایندها را نظاره کند.

تفکر انتزاعی یا Abstruct Thinking چیست؟

تفکر انتزاعی نوعی از تفکر است که در آن فرد برای رسیدن به نتایج و استنتاج های خود، از ایده ها و مفاهیم کلی و انتزاعی استفاده می کند. در این نوع تفکر، فرد به دنبال شناسایی الگوهای کلی و قواعد عامیانه است که می تواند در مواجهه با مسئله آن را حل کند.

در تفکر انتزاعی، اطلاعات خاص و جزئیات مسئله به دنبال نتایج کلی و قابل استنتاج هستند. به عنوان مثال در تفکر انتزاعی از قواعد کلی و عامیانه مانند « همه پرندگان پرنده اند » استفاده می شود و این قاعده برای تعیین این که یک شترمرغ یا یک مرغ همانند یک پرنده است به کار می رود. به طورکلی، تفکر انتزاعی به دو نوع تفکر تقسیم می شود : تفکر تجربی و تفکر ریاضی.

در تفکر تجربی، از تجربه و داده های مشاهده شده استفاده می شود تا قواعد و اصول عامیانه و کلی برای بیان مسائل و استنتاج ها تعریف شود. در تفکر ریاضی نیز از قواعد و اصول کلی ریاضی استفاده می شود تا به رسیدن به استنتاج های دقیق در مورد مسائل مختلف کمک کند.

تفکر انتزاعی در مسائل مختلف مفید است به خصوص برای حل مسائلی که به دنبال استنتاج های عمومی و کلی هستند، اهمیت دارد. به عنوان مثال در علوم ریاضی، تفکر انتزاعی می تواند به رسیدن به استنتاج های دقیق و دلخواه در مورد رابطه های ریاضی و مفاهیم مختلف کمک کند. همچنین در علوم پزشکی می توان از تفکر انتزاعی استفاده کرد و از آن برای رسیدن به تصمیم گیری هایی در مورد پیش بینی بیماری ها، تشخیص و درمان آن بهره برد.

در علوم اجتماعی نیز تفکر انتزاعی بسیار مهم است. به عنوان مثال در علوم اقتصادی، تفکر انتزاعی می تواند به تعریف اصول و قواعد عامیانه کلی در مورد بازار و اقتصاد کمک کند. همچنین، در فلسفه و علوم انسانی، تفکر انتزاعی برای رسیدن به تعریف مفاهیم عمومی و بیان اصول کلی در مورد مسائل انسانی و جامعه اساسی است.

با توجه به اینکه تفکر انتزاعی به شناسایی و تعریف اصول و قواعد کلی و عمومی برای استنتاج در مورد مسائل مختلف می پردازد، مهم است که بتوانیم برای استفاده از آن، به دانش و شناخت کافی از قواعد و اصول ریاضی و علمی نیاز داشته باشیم. همچنین، توانایی در استفاده از این تفکر در حل مسائل مختلف، به شناخت دقیق مفاهیم، داده ها و روابط بین مسائل و همچنین توانایی در استفاده از منطق و استدلال منطقی نیز نیاز دارد.

در کل، تفکر انتزاعی یکی از ابزارهای مهم در حل مسئله و بررسی موضوعات مختلف است. با استفاده از این نوع تفکر می توانیم به تعریف مفاهیم و اصول کلی بپردازیم و با توجه به آن ها موارد خاص و راه های پیداکردن راه حل های مناسب برای آن ها را بررسی کنیم. با این حال، باید توجه داشت که تفکر انتزاعی همیشه درست و قطعی نیست و ممکن است به خطاهای منطقی منجر شود. برای جلوگیری از این خطاها، لازم است که در هنگام تعریف مفاهیم عمومی و اصول کلی دقت بیشتری شود.

تفکر خاصه یا تفکر تجریدی نوعی از تفکر انتزاعی است که تمرکز بیشتری بر روی موارد خاص و جزئی دارد و در آن برای بررسی هر بیماری، نیاز به دانش جزئی و دقیق درباره علائم، علت، تشخیص و درمان آن بیماری دارد.

در نهایت تفکر انتزاعی و تفکر خاص هر دو برای بررسی موارد مختلف و حل مسائل کاربرد دارند و بسته به نوع مسئله و نوع دانش مورد نیاز، از یکی از آن ها استفاده می شود. 

در تفکر انتزاعی برای تعریف مفاهیم به مراحل مشخصی احتیاج داریم. ابتدا باید عناصر مشترکی را که بین موارد خاص وجود دارد شناسایی کنیم. سپس این عناصر مشترک را در یک مفهوم عمومی ترکیب می کنیم. از این مفهوم عمومی می توانیم به بررسی موارد خاص بپردازیم. به عنوان مثال در فلسفه تفکر انتزاعی برای تعریف مفاهیمی مانند وجود، انسان، خدا و ... به کار می رود.

وقتی از انتزاع و تفکر انتزاعی حرف می زنیم منظورمان این است که اصل و عصاره چیزی را از آن جدا کرده و به طور مستقل از مصداق ها آن را بررسی می کنیم.

کلمات، انتزاعی ترین اختراع انسان هستند. وقتی کلمه ای را می نویسم نه تنها شکل و شمایلی شبیه شکل واقعی آن چه به آن اشاره داریم را ترسیم نمی کنیم بلکه به طور قراردادی فقط با کشیدن خطوطی مفاهیمی پیچیده را بیان می کنیم. انسان های اولیه با حکاکی روی دیوار غارها تصویری شبیه آن چه در ذهن داشتند را به شکلی بیان می کردند، به طور مثال با تصویری شبیه به ” گاو “ منظور خود را می رساندند اما انسان امروزی حتی مفاهیم و عباراتی که خود به نوعی انتزاعی هستند همانند عشق، آزادی و ... را در قالب کلمات یا خط بیان می کنند.

ما در تفکر انتزاعی مدل ذهنی خود را با تعمیم دادن تجربیات، خاطرات، اتفاقات گذشته، مثال ها و مصداق هایی که در حافظه مان روشن تر است می سازیم. در واقع عصاره و مختصری از جزئیات فراوانی که وجود داشته را به کل تعمیم و بسط می دهیم.

بنابراین هرچه تفکر انتزاعی را بهتر بفهمیم، در درک مدل ذهنی خود و دیگران هم توانمندتر خواهیم شد. همچنین راحت تر می توانیم مدل ذهنی خود را اصلاح کرده و بهبود ببخشیم.

تفکر ملموس Concrete Thinking

نقطه مقابل تفکر انتزاعی تفکر ملموس است. Concrete Thinking به معنای تفکر درباره چیزهایی که   به طور مستقیم قابل رویت، لمس و تجربه هستند. در واقع، تفکر ملموس به فرآیند فکری اشاره دارد که در آن فرد به صورت مستقیم با مواد و اشیاء قابل لمس و قابل تجربه در تعامل است.

نام دیگری که برای تفکر ملموس استفاده می شود، تفکر عملی یا Practical Thinking است که به معنای تفکر درباره چیزهایی است که به طور مستقیم قابل رویت، لمس و تجربه هستند و برای حل مسئله عملی و پیشبرد اهداف مفید استفاده می شود. به طور مثال، در حل مسئله های روزمره، مانند تصمیم گیری در مورد خریدن یا نخریدن یک محصول، تفکر عملی مورد استفاده قرار می گیرد. به عبارت دیگر، تفکر عملی یک نوع تفکر ملموس است که برای حل مسائل و انجام کارهای عملی به کار می رود.

در تفکر ملموس، واقعیت های محیطی مثل شکل، رنگ، حجم، فضا و غیره نیز بررسی می شود. به عنوان مثال یک طراح داخلی با استفاده از تفکر ملموس، باید تمام جنبه های محیطی یک فضای داخلی مثل اندازه، فضا، نور و رنگ را برای طراحی بهتر مورد تحلیل قرار دهد.

تفاوت تفکر ملموس و تفکر انتزاعی

تفکر انتزاعی براساس ایده ها و مفاهیم عمومی است که نمی توان به صورت مستقیم با آن ها در تماس بود. به عنوان مثال ” عدالت “ و” آزادی “ به عنوان مفاهیم انتزاعی در اختیار ما است که در واقعیت فیزیکی ما قابل لمس نیستند. در تفکر انتزاعی، ایده ها و مفاهیم در سطح فراتر از دنیای ملموس و قابل لمس قرار می گیرند.

در مقابل، تفکر ملموس به معنی تفکر بر اساس مشاهدات و تجربیات مستقیم و قابل لمس مانند حواس، اشیاء ، ابعاد، ویژگی های فیزیکی و... برای تحلیل و بررسی مسائل استفاده می شود. به عنوان مثال در تفکر ملموس، اندازه، وزن، شکل و سایر ویژگی های قابل لمس یک شی برای بررسی و تحلیل مورد استفاده قرار می گیرند.

بهترین و درست ترین تصمیماتمان را با تفکر انتزاعی بگیریم یا تفکر ملموس؟

هیچ کدام از تفکر ملموس و تفکر انتزاعی به تنهایی نمی توانند بهترین تصمیمات را فراهم کنند. در واقع، بستگی دارد که در شرایط و موقعیتی خاص از کدام یک از این دو نوع تفکر استفاده کنیم.

در مواردی که مسئله ای قابل مشاهده و قابل لمس است، مانند آزمایش های علمی، تفکر ملموس می تواند بهترین رویکرد باشد. به عنوان مثال  با استفاده از تفکر ملموس بر اساس داده های قابل لمس و اندازه گیری شده، در تحلیل نتایج آزمایش های فیزیکی، می توان نتایج دقیق تری به دست آورد اما در مواردی که مسئله ای پیچیده است و داده های قابل لمس به تنهایی نمی توانند تمام جوانب مسئله را پوشش دهند، تفکر انتزاعی بهترین رویکرد است. به عنوان مثال در مواردی که باید با ایده ها و مفاهیم پیچیده و نامشخص رو به رو شویم مانند بررسی مسائل اجتماعی و فلسفی، تفکر انتزاعی می تواند به ما کمک کند تا به تصمیمات درست و گاهی پایدارتری برسیم.

بنابراین بهتر است در بررسی مسائل و تصمیم گیری های پیچیده از ترکیبی از تفکر ملموس و تفکر انتزاعی استفاده کنیم تا به بهترین نتیجه برسیم. به عنوان مثال در تحلیل مسائل تجاری و مدیریتی باید ازداده های قابل لمس استفاده کرد و به همراه آن، باید به تفکر انتزاعی نیز پرداخت.

در این حالت، با توجه به داده های قابل لمس، به تفکر انتزاعی روی می آوریم و با بهره گیری از دو نوع تفکر، تصمیمات بهتری را می توانیم بگیریم. بنابراین هیچ کدام از تفکر ملموس و تفکر انتزاعی به تنهایی بهترین راه حل برای تصمیم گیری های پیچیده نیستند و بهتر است در مواقع مختلف از ترکیبی از این دو نوع تفکر استفاده کنیم.

با طرح مسئله ای، با دو تفکر انتزاعی و تفکر ملموس به پیدا کردن راه حل می پردازیم؟

برای مثال فرض کنید که شما به عنوان مدیر یک شرکت کوچک، در مورد توسعه یک محصول جدید برای بازار پر سود فکر می‌ کنید. در این مورد، می ‌توانید با استفاده از تفکر ملموس و تفکر انتزاعی بهترین تصمیمات را بگیرید.

در تفکر ملموس، می‌ توانید به داده‌ های موجود در دسترس دقت کنید. به عنوان مثال، می ‌توانید بررسی کنید که در بازار چه نوع محصولاتی در حال حاضر پرفروش هستند و چه مشکلاتی برای آن ‌ها وجود دارد. همچنین، می ‌توانید با بررسی پیشینه شرکت خود و محصولاتی که تاکنون تولید کرده ‌اید، ببینید که چه نوع محصولاتی موفقیت بیشتری داشته ‌اند.

در تفکر انتزاعی، می‌توانید به سمت فرضیات و ایده‌ های جدید بروید. به عنوان مثال، فرض کنید که شما با ایده‌ای جدید برای تولید یک محصول جدید در بازار خدمات پزشکی آشنا هستید. با تفکر انتزاعی، می‌توانید بررسی کنید که چه نوع فرصت ‌های جدیدی می‌توانید در این بازار پیدا کنید و این که چگونه می‌توانید با استفاده از فناوری و ابزارهای جدید، محصولی منحصر به فرد و پرفروش بسازید.

بنابراین، با ترکیب این دو نوع تفکر، می‌توانید بهترین تصمیمات را برای توسعه محصول جدید خود بگیرید. با توجه به داده ‌های موجود و پیشینه شرکت خود، می‌توانید به سراغ ایده ‌های جدیدی بروید و در نهایت، با استفاده از ترکیب این دو نوع تفکر، بهترین تصمیمات را بگیرید که به توسعه و رشد شرکت شما کمک می‌کند.

در مثالی دیگر، فرض کنید که شما با ایده‌ای جدید برای تولید محصولی با خدمات مالی و پرداخت آنلاین آشنا هستید. می‌توانید با استفاده از تکنولوژی‌های جدید و روش‌های پرداخت الکترونیک، محصولی منحصر به فرد و با کارایی بالا بسازید.

برای رفع این مسئله و گرفتن بهترین تصمیم، شما می‌توانید ابتدا با تفکر ملموس به داده‌های موجود دقت کنید و بررسی کنید که در بازار چه نوع محصولاتی موفق بوده‌اند و چه نوع محصولاتی در حال حاضر خالی از پاسخ هستند. همچنین، می‌توانید با بررسی رقبای خود، ببینید که آن‌ها چه نوع محصولاتی را تولید می‌کنند و چه نوع مشکلاتی برای آن‌ها وجود دارد.


ارسال نظر درباره این موضوع

Loading...
(اختیاری)